رباعیات مدح و ولادت امیرالمومنین علیهالسلام
نازد به خودش خدا که حـیـدر دارد دریــای فــضـائـلـی مـطــهّــر دارد هـمـتـای عــلـی نـخـواهـد آمـد والله صد بـار اگـر کـعـبـه تـرک بردارد ********************** سر چشمۀ عشق با عـلی آمده است گل کرده بهشت تا عـلـی آمده است شد کـعـبه حـرمـخـانـۀ میـلاد عـلی کز کعـبه صدای یا عـلی آمده است ********************** از « عین » علی عـیـون ما بیـنا شد وز « لام » عـلـی لسان ما گـویا شد در « یای » علی نـور خـدا را دیدیم زان نـور مـحـمـد و عـلـی پـیـدا شد ********************** دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت جز نـور تو در عرصۀ آفاق نـیافت هـنگـام نـهـادن قـدم بـر سـر خـاک دیوار حرم به احـتـرام تو شکـافـت ********************** ناگهان یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود حتم دارم در شب میلادت، ای غوغاترین! حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود ********************** چـون نـامـۀ اعـمـال مرا پـیـچـیـدند بردند و به میـزان عـمل سنجـیـدنـد بیـش از همه کس گـناه ما بود ولی ما را به مـحـبـت عـلـی بخـشـیـدنـد ********************** برخـیـز که قـدسـیـان جوابت بدهند وز کـوثـر مـعـرفت جوابت بدهـنـد چون ماه رجب باشد و اعـیاد عـلی این روز دعـای مستـجـابت بدهـنـد ********************** من از ازل به مهر علی خو گرفتهام درس خـداشنـاسی و نیـرو گرفـتهام از مـرشد طریـقـت خود شاه لافـتی خوی محـبـت از کـرم او گـرفـتهام ********************** از کـعـبـۀ حـق بـانگ جـلـی میآید آوای خــوش لــم یــزلــی مــیآیـــد بشنو که سروش وحی حق میگوید آغـــوش گـشـایـیـد عــلـی مــیآیــد ********************** ذکرمن، تسبیح من، ورد زبان من علی است جان من، جانان من، روح و روان من علیست تا علی دارم ندارم کار با غیر علی شکرلله حاصل عمرگران من علیست ********************** گفتم ز چه کعبه را به عالم شرف است وان خانه مطاف اهل دل صف به صف است گفتا که گهر مایۀ ارج صدف است این عاصمه زادگاه میر نجف است ********************** هر کس که شود داخل حصن حیدر ایـمـن بُـوَد از عـذاب روز محـشـر جز مـهـر عـلـی و آل چـیـزی نـبود سرمـایـۀ طـوبـا و بهـشت و کـوثـر ********************** با آمـدنت عـشـق و صفا معـنی شد گـلـزار جهـان ز مـقـدمت زیـبـا شد ********************** تـا حُـبّ عــلـی و آل او یـافـتــهایــم کام دل خـویش مـو به مـو یـافـتهایم وز دوستی عـلی و اولاد علی است در هر دو جهان گر آبـرو یـافـتهایم ********************** آن شب که چراغ کعبه انوار تو بود جبـریل امین محـرم اسـرار تو بود ********************** تاراج دل به تیغ دو ابروی دلبر است مستی قلب عاشقم از جام کوثر است بر سر در بهشت خدا حک شده چنین بختش بلند هر که گرفتار حیدر است ********************** با شـوکـت بی نـظـیـرش آمد از راه می آید از آسـمان و در دستـش مـاه ********************** مـیـدان بـلاغـت است دیـوان عـلـی کس چون بنهـد قـدم به میدان عـلی هر نکته که بوی عشق میآید از آن یـا زان محـمـد است یـا زان عـلـی ********************** آنسان که به جز خدای معبودی نیست مانند عـلی به کعـبه مـولودی نیست ********************** بر مولد کعبه از دل و جان صلوات تـقـدیـم به ارواح شهـیدان صلوات مـیـلاد امـیـر مـؤمـنـان آمـده اسـت بفرست بر آن گوهـر تابان صلوات ********************** يا علی ذاتت ثـبوت قـل هـو الله احد نام تو نـقـش نگـيـن امرِ اَلله الصّمـد لم يلِد از مادر گيتی و لم يولَد چو تو در جهان بعد از نبی، مِثلت لهُ كُفواً احد ********************** حـقّـا كه حـقـيـقـتـاً عـلـی حـق باشد حق است علی ز حق كه بر حق باشد ديـديـم خـطـی بـه دفـتـر لـم يـزلـی حق با عـلی و عـلی مع الحـق باشد ********************** هر دل كه شكست ره به جايی دارد هـر اهـل دلـی قــبـلـه نـمـايـی دارد با آنـكـه بُـوَد قـبـلـۀ ما كـعـبـه ولـی ايـوان نجـف عَـجـب صفـايـی دارد ********************** اين گفت: بزرگ و نامدار است علی آن گفت كه مرد روزگار است علی امّا به حقيقـت او نه آنست و نه اين آئـيـنـۀ ذات كـردگـار اسـت عــلــی ********************** روز ايجاد كه حق خلقت دنيا میكرد در پسِ پرده، علی بود تماشا میكرد بـلكـه از آيـنـۀ كُـنـتُ نـبـيّاً چو نـبی سِير در آب و گِل آدم و حوّا میكرد ********************** بر مخزن غيب، باب مفتوح، عليست گيتی همه كِشتی و در او نوح، عليست آن روح كه مبـدأ حـيـات همه است در قالب آفرينش، آن روح، عليست ********************** گـفتم كه عـلـی، گـفت بگـو سِـرُّ الله گـفتم كه عـلی، گـفت بگو عـيـن الله گفتم كه به وصفش چه بگـويم گفـتا لا حــــول و لا قــــوة إلّا بـــالــلــه ********************** فـرمــود رسـول قــادر لــم يــزلــی در شأن وصيّ خويش با صوت جلی افـضل بُـوَد از طاعـت كلّ ثـقـلـيـن يك ضربت روز خندق از دست علی |